دویست و بیست

راج، در یکی از قسمت‌های سریال بیگ‌بنگ تئوری، بی‌کسی و تنهایی‌ ملال‌آورش را خیلی قشنگ توصیف می‌کند. می‌گوید بعضی وقت‌ها که خیلی احساس تنهایی می‌کند، می‌نشیند روی دست چپش. آن‌قدر که خون بهش نرسد و کامل بی‌حس شود. بعد با دست راستش آن را می‌گیرد. این‌طوری فکر می‌کند دست کس دیگری را گرفته. به همین سادگی. خودش را بی‌حس و جای کس دیگر به خودش قالب می‌کند. همانی که شاعر می‌گوید با خویشتنِ خویش بیگانه‌ام. از این بهتر نمی‌شد غمگین‌ترین حادثه‌‌ی هستی را این‌طور کمدی بیان کرد.