یک جزیره گذاشتهاند برای فروش نزدیکیهای برزیل. بیست میلیون دلار. با نرخ امروز ارز میشود حدود هشتاد و پنج میلیارد تومان. مساحتش طوری است که اگر کمی با هم مهربان باشیم، سه هزار نفری در آن میتوانند با مسالمت زندگی کنند. یعنی سهم هر کسی میشود حدود سی میلیون تومان. به عبارت علمیتر میشود قیمت یک پراید. یعنی اگر همین سه هزار نفر رفیقِ فیسبوکی من، پرایدهایشان را بفروشند، میتوانم جزیره را بخریم.
خریدن جزیره مزایای زیادی دارد. به معنای کلمه مستقل میشویم. دولت و حکومت خودمان را راه میاندازیم. با قانون و مدنیتی که دلمان میخواهد. یک پرچم قشنگ با گل و بلبل طراحی میکنیم و یک اسم خوب برای قلمرومان انتخاب میکنیم. مثلا جمهوری دموکراتیک فلان. خودمان مدینهی فاضلهمان را از نقطهی صفر شروع میکنیم به ساختن. فقط این وسط یک ایراد جزئی وجود دارد. پیدا کردن سههزار نفر آدم که آبشان توی یک جوی برود کار نشدنی است. ما هنوز سر رنگِ ماست با هم به تفاهم نرسیدهایم چه برسد به خریدن یک جزیره و تاسیس جامعهی مدنی به شیوهی مدنی.
اما اگر یک روزی این آرزو محقق شد، سربازان مدینهی فاضله را مجبور میکنیم که تکشاخ صورتی ببندند سر تفنگشان و خودشان و تفنگشان را مثل تکشاخها بسپرند به افسانهها.