امروز یک رانندهی اسنپ گرفتم که از آریاشهر ببردم مرکز شهر. پسر خوبی است. رانندگیاش من را یاد مرحوم شوماخر میاندازد. به هیچ ماشینی اجازه نمیداد که از او رد شود و جلوی همه را میگرفت. خیلی هم حرف میزد. حرف زدنش هم مثل رانندگی شوماخر بود و اجازه حرفزدن به من را نمیداد. هر بار میخواستم حرف بزنم، با کله میپرید توی صحبتم و میگفت: «میون کلومتون… بلاه بلاه بلاه.». نمیدانم منظورش میون کلومم شکر بود یا گه. به هر حال فرقی هم نمیکرد. اما خیلی چیزی ازش یاد گرفتم. مثلا بدنهی سمند چهارصد و سی کیلو سنگینتر از پژو است. لکسوس صفر کیلومتر ۳۳۶ میلیون تومان است. زلزله کار خودشان است. برج میلاد بزرگترین کله را بین برجهای جهان دارد اما خاک بر سر شهرداری که آن را وسط گسل ساخته است. دلار هم به زودی میشود سه هزار تومان. تمام موبایلهای اپل تقلبیاند و خودِ مدیر عامل اپل از ایران شکایت کرده.
یک سری اطلاعات وزین دیگری هم داد که یادم رفت. آخرش هم پرسید:«به نظرت کار عاقلانهایه اگر پرایدمو بفروشم و پژو بخرم؟». گفتم: « والا به عقیدهی من…». پرید توی حرفم و گفت:«میون کلومتون… پراید مصرفش بهتره و خرجش هم کمتره و بلاه بلاه بلاه. پراید رو نگه میدارم» .
احتمالا به زودی در کنار دانشگاه سراسری و دانشگاه آزاد، تاکسیها هم مدرک کارشناسی میدهند. لامصب به اندازهی چهار واحد درسی چیزی یاد گرفتم امروز. شدم بنده و غلام شوماخر.