دویست و هشت

یک بار خبرنگاری اسپانیایی وسط ضیافت شام از سالوادور دالی خواست که سورئال را تعریف کند. دالی هم که گرسنه‌اش بوده جواب داده که سورئال یعنی حضور پدیده‌های معمولی در جاهایی که نباید باشند. مثل حضور تو در این ضیافت شام. البته دالی مزاح کرده اما تعریفش درست بوده. چهار ماه پیش این عکس را کنار اتوبان چهارصد گرفتم. یک ماشین آتش‌نشانی را برای فروش ول کرده بودند وسط یک مرکز خرید مخروبه. هشت هزار دلار. هیچ جنبده‌ای هم آن‌جا نبود. هیچ کدام از این پدیده‌ها به خودی خود عجیب نبودند. فقط قرار گرفتن‌شان کنار هم عجیب بود. مثل امروز که شرکت‌مان برای ناهار آب‌جو سرو می‌کرد. مثل مردمی که با سگ‌های خانگی‌شان سفر کرده‌اند به کرمانشاه جهت پیدا کردن جسد‌ها. مثل بست نشستن حمید بقایی در حرم شاه‌عبدالعظیم. مثل حضور ترامپ در کاخ سفید. مثل گران شدن یک شبه‌ی کیسه‌خواب در بازار تهران. مثل مهربان شدن مردم در موقع اضطرار.
کلا همه چیز سورئال شده. وجود یک کره‌ی خاکی با این همه معضل و مشکل، وسط هستیِ بی‌کران و آرام و تاریک، خیلی سورئال و سالوادور دالی طور است.