دویست و هشتاد و سه

خانواده‌ی ما یک گروه تلگرامی دارد که شده محل حشر و نشر و خبر گرفتن از همدیگر. گاهی هم برای شادی روح اعضا و ماندگان و رفتگان، کلیپ‌ و جوک و این‌ها می‌فرستیم و دورهم می‌خندیم. دو هفته پیش یک نفرمان کلیپ کوتاهی فرستاده بود که خیلی روحمان را شاد کرد. یک کارگر با پتک افتاده بود به جان دیوارهای یک خانه‌ی مخروبه و رفیقش هم فیلم می‌گرفت. با دو تا ضربه‌ی کاری یک دیوار را ریخت. اما خب، اشتباه محاسباتی کرد و دیوار آن‌وری هم شل شد و آوار شد روی سر خودش. من و رفیقِ همان کارگری که داشت فیلم می‌گرفت، تلف شدیم از خنده. به هر حال بامزه بود.
چند سال پیش جامعه مهندسین عمران آمریکا یک فیلم مستند درست کرده بود راجع به تخریب سازه‌های قدیمی. آسمان‌خراش‌ و کارخانه و آپارتمان و دودکش‌های کت‌و‌کلفت. مستند جذابی بود. یک کرور مهندس جمع می‌شدند دور هم و نقشه‌ی تخریب و دینامیت‌گذاری تهیه می‌کردند. نتیجه‌ی کار هم عموما شگفت‌انگیز بود. یک ساختمان پنجاه طبقه را طوری پائین می‌آوردند که خون از دماغ کسی نمی‌ریخت و هیچ تلفات جانی و مالی‌ای نداشت. جایی از فیلم یکی از همین تخریب‌چی‌ها گفت که خراب کردن یک ساختمان قدیمی به امید ساختن یک بنای جدید خیلی لذت‌بخش است. اما درست خراب کردن به مراتب سخت‌تر و پیچیده‌تر از ساختن است. بعد هم هزار تا دلیل علمی و غیرعلمی آورد. مثلا این‌که زمان تخریب خیلی کوتاه است و فرصت اشتباه کردن را به کسی نمی‌دهد. یا این‌که باید موضعی خراب کرد. فقط همان ساختمان پوسیده را و نه تمام سازه‌های کنار آن را. درست مثل کنار گذاشتن یک حکومت پوسیده. اگر ستون‌ها و دیوارهای حمال ِسازه را درست نشناسیم و نفهمیم کجا را باید فلج کنیم، یا ساختمان خراب نمی‌شود، یا طوری آوار می‌شود که تمام محله را به گند می‌کشد. گاهی وقت‌ها هم تبدیل می‌شود به یک ساختمان نیمه‌خراب که از حالت اولش خطرناک‌تر و بلااستفاده‌تر است. خیلی هم درست و منطقی. آگاهی، رمز اولیه‌ی هر تغییر سالمی است.
هر چه بیشتر فکر می‌کنم می‌بینم که به طور شگفت‌آوری تمام علوم به هم مرتبطند و شبیه به هم هستند. حتی مهندسی عمران و علوم سیاسی و بیولوژی و اورولوژی.