سیصد و سیزده

من گستره‌ی وسیعی از فتیش‌های جورواجور دارم. از لاله‌ی گوش و تتوی روی استخوان ترقوه بگیرید تا رینگ لامبورگینی و قهوه با دو پیمانه شکر و کمی شیر. یکی از این فتیش‌ها، عکس‌ گرفتن از آدم‌هایی است که از خودشان سلفی می‌گیرند. تا حالا هزار تا عکس از این جور آدم‌ها گرفته‌ام. امیدم این است که بالاخره یک روز مبحث “سلفی، رویکرد اجتماعی و روانشناختی” به طور جدی وارد مباحث جامعه‌شناسی و روانشناسی بشود و من بتوانم این عکس‌ها را بفروشم و پول‌دار بشوم و لازم نباشد دیگر کار کنم. حتی شاید نظر من را به عنوان یکی از عکاسان آوانگارد در این قلمرو بپرسند. بهشان می‌گویم سلفی دونفره یکی از بهترین اختراعات رفتاری بشر است. آدم‌ها یک روزهایی وسط خیابان دل‌شان می‌خواهد همدیگر را بغل کنند و بدون حرف به یک جای مشترکی خیره بشوند. سلفی دونفره بهترین بهانه برای این‌کار است. بدون این‌که ستون‌های شرع و عرف به لرزه بیفتند. قشنگ‌ترین قسمت ماجرا این است که بابت کوتاهی دست آدم و واید نبودن لنزهای دوربین، آدم‌ها مجبورند که سفت بچسبند به هم. حتی مجبورند پستی و بلندی‌هایشان را مثل زیب فرو بکنند توی هم. یک جوری که هوا هم از بین‌شان رد نشود. به هر حال قوانین فیزیک را که نمی‌شود دستکاری کرد اما قوانین شرع را که می‌شود.
یک فصل هم در خصوص سلفی‌های یک‌نفره برای‍‌شان می‌نویسم. این‌که هر چند سلفی دونفره اختراع جذابی است، اما سلفی‌های یک‌نفره عموما غمگین‌ترین رفتار اجتماعی بشر است. خیلی وقت‌ها ترجمه‌ی دقیق تنهایی است. تنهایی به روایت تصویر. به عبارت علمی‌تر، گند بخوره به این زندگی که یکی نیست ازم عکس بگیره. تنها قسمت خوب ماجرا این است که آدم‌ها با اخم جلوی دوربین می‌ایستند، برای چند ثانیه لبخند گشادی می‌زنند و دوباره اخم‌هایشان را گره می‌زنند. سلفی به مثابه زنگ تفریح ابروها.

خلاصه‌ی کلام این‌که، سلفی یکی از اختراعات بدیع بشر است. من هزار تا عکس از سلفی گرفتن آدم‌ها دارم. به امید روزی که یک آدمی مثل فروید بهم زنگ بزند و بگوید همه‌ی عکس‌ها روی هم چند؟