مرحوم ابوالحسن نجفی یک کتاب دارد به اسم غلط ننویسیم. کتاب جذابی است. اما کاش یک کتابِ «چطور بنویسیم» هم میداد بیرون. اینکه چطور فقط با سیودو حرف الفبا میشود این حجم عظیم و این غول سیاهِ احساساتمان را به کلمه تبدیل کنیم و تخلیهشان کنیم. قبل از اینکه جمجمهی آدم ترک بخورد. ماجرا مثل این است که یک نفر را بیاندازند توی قفس هزار پلنگ گرسنه و فقط سیو دو فشنگ فزرتی بدهند برای دفاع از خودش. خب شدنی نیست. حتی توی بالیوود هم نشدنی است. چه برسد به دنیای واقعی.
نتیجهاش شده ما آدمهایی که داخلمان مثل لانهی زنبور هیاهو دارد اما هیچ سوراخ و گربهرویی نیست که زنبورها را بفرستیم بیرون. آدمی که تا کرهی ماه رفته و اتم را جر داده و حالا هم این پا و آن پا میکند که یک تُکِ پا برود تا مریخ و برگردد، حقش فقط سیودو حرف است؟ نبرد ناعادلانهی احساسات و کلمات. هر بلایی سرمان میآید سرِ همین کملغتی است. اینکه آدم اگر شاعر نباشد، کلاهش پس معرکه است و باید بگذارد احساساتش ته پستو بمیرد. مثل هزار پروانهی درخشان. خدا رحمتت کند ابوالحسن نجفی.
t.me/fahimattar