من دلباختهی در و پنجرهام. کلا هر چیزی را که فرصت فرار به من بدهد، دوست دارم. در، پنجره، گربهرو، دودکش شومینه. این عکس را بار آخری که مشهد بودم گرفتم. گمان کنم یک جایی بود نزدیک خیابان باباطاهر. با تهرانی و دشتی رفته بودیم ناهار و داشتیم پیاده برمیگشتیم. بعد از جلوی این در رد شدیم. من هم به عادت، ازش عکس گرفتم. دیشب بعد از یک سال عکس را باز کردم. همه چیز خوب بود، الا اینکه یک آدم الدنگ، موتور وسپای سورمهای کثیفش را پارک کرده بود کنار دیوار. گند زده بود به عکس. حقیقت کثیف وسپا. اینطور مواقع من یک سلاح کثیفتر دارم به اسم کراپ. بریدن. با فوتوشاپ دور عکس را بریدم و فقط در و پلاک ۹۶ بالای آن را گذاشتم بماند. به همین راحتی. حذف حقیقت کثیف وسپا.
کراپ، سلاح ناجوری است که عکاسها و فوتوشاپکارها و قصهگوها و خیلی آدمهای دیگر از آن نان میخورند. در واقع درست مثل گرفتن رگههای چربی از گوشت است. درست مثل همین کاری که من و خیلی آدمهای دیگر در اینستاگرام میکنند. بخش کراپ شدهی زندگیمان را فرو میکنیم توی حلق آدمهای دیگر. بخش حسرتبرانگیزش را و نه کل حقایق زندگیمان را. همه وسپای کثیف زندگیشان را کراپ میکنند. چون هیچ کس جرات نشان دادنش را ندارد. ما موجودات بینقصی هستیم که زشتی محلی از اعراب در وجودمان ندارد.
نمونهی بدتر، کثیفتر و فراگیرترش را رسانهها اجرا میکنند. کلا منکر وسپاهای کثیف جامعه میشوند. تصویر را کراپ میکنند و حقایق را به صورت انتخابی سوا میکنند و به خورد همان جامعه میدهند. با کمی چاشنی باورپذیری. از روز ازل هم همین بوده و مرز جغرافیایی هم نمیشناسد.
قسمت مضحک ماجرا این است که عموما من باور هم میکنم. باور میکنم که آدمهای توی اینستاگرام اصلا وسپا ندارند. جهان هم وسپا ندارد. اصلا الان که دارم عکس خودم را نگاه میکنم، یادم نمیآید که وسپا بود یا نبود؟ گمانم اصلا از اول هم وسپا نبود. وسپا کلا یک توهم است.
بریدن انتخابی حقایق، فریب ترسناکی است که دائم مشغول به آن هستیم. همان اصطلاحی که میگویند دروغ نمیگوییم، فقط از حقیقت حرفی نزدیم. کراپ ابزار خطرناکی است که با آن میشود همه کار کرد. زنده باد کراپ هدفمند.