صد و نود

من اگر به جای برادران رایت بودم، حتما بعد از اختراع هواپیما، مثل بچه‌ی آدم می‌رفتم پای یک درختی می‌نشستم و خوب با خودم فکر می‌کردم که عجب اختراع مهلک و مزخرفی داشته‌ام. بعد همان‌کاری را می‌کردم که نوبل بعد از اختراع دینامیت کرد. از فرط پشیمانی همه‌ی ثروتم را می‌بخشیدم. یک جور غلط کردم فرهنگی. فکر کن اگر هواپیمای مسافربری اختراع نشده بود. همه ورِ دل هم‌دیگر به دنیا می‌آمدند و زندگی می‌کردند و ورِ دل هم می‌مردند. روال طبیعی زندگی. خاک‌بر سرت ویلبر.

پی‌نوشت کنم که علاقه‌ی شدیدی دارم تا از این زاویه از غازهای مهاجر عکس بگیرم. خب، به واقع از زاویه‌ی دیگری هم اصلا دستم بهشان نمی‌رسد. فکر کن اگر باری‌تعالی یادش می‌رفت پر را خلق کند. هیچ غازی پرواز و مهاجرت نمی‌کرد و همشان مجبور می‌شدند تا با سرمای خانه‌شان کنار بیایند. مهمتر از آن هم این‌که چیزی وجود نداشت تا  ارویل و ویلبر از آن الهام بگیرند و هواپیما اختراع کنند. همه‌ی بدبختی‌ها از یک پر شروع شد.

—–

اگر منصف باشید می‌بینید  فرودگاه امام خمینی بیشتر از کل هشت سال جنگ، به مملکت ضرر و زیان زده. فرودگاه که نیست لامصب. میدون جنگ و جداییه