سیصد و یازده

سال نو درست مثل عطسه است. آمدن و رفتنش دست ما نیست. وقتی هم آمد، باید از سر عادت بگوییم عافیت باشد. در واقع گفتن یا نگفتن این جمله هیچ اثر فیزیکی در حال آدم ندارد. اما به هر حال آن را می‌گوییم. احتمالا به همان دلیل که می‌گوییم عزیزم دوستت دارم. اثر فیزیکی ندارد اما تا خرخره اثر شیمیایی می‌گذارد. بنابراین سال نو میلادی مبارکتان. دعای خاصی هم نمی‌کنم. دعاهای دم سال نو درست مثل همان فشفشه‌هایی است که سر سال تحویل، هوا می‌کنند. می‌روند بالا و می‌پکند و یک ثانیه نور می‌دهند و خلاص. به درد هیچ چیز دیگری هم نمی‌خورند. مثلا اگر من دعا کنم که جنگ‌ها تمام شوند و صلح مثل طاعون بین مردم شیوع پیدا کند، اتفاقی می‌افتد؟ نه. اتفاقی نمی‌افتد. دلیلش هم این است که دعای هر آدمی با دعای آدم دیگر در تقابل است. توقف جنگ به نفع من است و به ضرر کارخانه کلاشینکف. دعای سرما‌نخوردن به نفع من است و به ضرر کارخانه‌ی اکسپکتورانت. دعای بهبود وضعیت ترافیک به نفع شما است و به ضرر من. به هر حال همین تضاد دعاها است که اوضاع را قاراشمیش می‌کند. پس امسال خودم را سکه‌ی یک پول نمی‌کنم. به جای دعا و انداختن زحمت اصلاح این وضعیت به گردن کس دیگری، سعی می‌کنم به دایره‌ی تحت‌امر خودم بیشتر توجه کنم و آسیب کمتری بهش برسانم. برای موارد خارج دایره‌ هم که هیچ. سال نو شما مبارکا. همان دوستت دارم در واقع.