یک همسایهای اهواز داشتیم که دو تا بچه داشت. اسمشان را گذاشته بود امید و آرزو. به نظرم اسم بچههایش را خیلی زیرکانه انتخاب کرده بود. آدم چند برابر تعداد دم و و بازدمهای روزانهاش باید بچههایش را صدا کند. فلانی دست نزن. از درخت بیا پائین. تو لیوان جیش نکن. جورابهات رو نکن تو دماغت. و الخ. هزار بار باید اسم بچه را آورد به زبان. پس لااقل یک اسمی باید گذاشت که روحیهی خوب و خوشبینی و امید به آینده را تلقین کند به آدم. امید و آرزو، برای اسم بچه خیلی دلچسبند. لااقل بهتر از این است که اسمشان را مثلا بگذارند گرگآقا یا آفت. آدم جسارت نمیکند بچهی خودش را صدا کند.
خلاصه اینکه امید و آرزو مایحتاج و سوخت اصلی ما آدمهاست. مخصوصا در این برههی حساس زمانی که ولکنمان نیست و از برهه تبدیل شده به عادت روزگار. شب یلدا را زنده نگه دارید. آجیل بخورید. تا حدی که مثانهتان جا دارد هندوانه بخورید. فال حافظ بگیرید و اگر بد آمد بزنید صفحهی بعد. همهی جوکهایی که بلدید را با همدیگر تقسیم کنید. اگر هم قرار است شبنشینی کنید و یکهو دلتان خواست بچه درست کنید، به بستهی پیشنهادی من (و نه خودِ من) هم فکر کنید. امید و آرزو اسمهای قشنگی هستند.
یلداتون مبارک.