جانانم. روزهای سیاه محکوم به تمام شدن هستند اما فراموش نمیشوند. روشنی فردای من و تو مدیون تاریکی امروزمان است. خودت میگفتی که رسیدنِ برگهای درخت به خورشید، مدیون فرو رفتن ریشهها در تاریکی خاک است. حالا هر چه ریشه بیشتر در سیاهی فرو برود، برگهای بیشتری فردا به نور خورشید خواهد رسید. روزهای روشن میآیند. تکیه میکنیم به ریشههای فرو رفته در تاریکیمان. هر چه باشد، دانهی ما را در دل تاریکیها کاشتهاند. ذات ما به همین تناقض زنده است. هیچ دانهای از روشنی به تاریکی نرسیده و همه از سیاهی به سفیدی میرسند. هر چقدر که به نور نزدیکتر بشویم، از آنطرف بیشتر در دل سیاهیها ریشه خواهیم دواند. از تاریکی نباید ترسید جانانم.