یک مبحث قشنگی در علم مقاومت مصالح وجود دارد به اسم نقطهی تسلیم. خلاصهاش این است که مواد و مصالح زیر بار فشار وارده تا حدی خاصیت الاستیک دارند. یعنی خم میشوند اما بعد از برداشتن بار، دوباره برمیگردند به حالت اولشان. اما وقتی فشار از آن حد معین گذشت، مصالح رفتارشان پلاستیک میشود. در واقع تسلیم فشار میشوند و حتی بعد از برداشتن بار، دیگر به حالت و شکل و شمایل اول برنمیگردند. حالت رقتباری به خودشان میگیرند. درست مثل آدمها که نقطهی تسلیم دارند. تا یک جایی راحت میشود بارگذاریشان کرد. آخ نمیگویند و بعد برمیگردند به شکل اول. اما وقتی رسیدند به نقطهی تسلیمشان، رفتارشان عوض میشود. رقتبار میشوند. مثل آدمی که افتاده توی باتلاق و دست و پا نمیزند و راحت میشود سانت به سانت فرو رفتنش در لجن را تماشا کرد. نکتهی جذاب ماجرا این است که آدمها هم مثل مس و فولاد و حلبی، رفتارشان قابل پیشبینی است و میشود برد روی نمودار. خیلی هم راحت میشود فهمید نقطهی تسلیمشان کجاست. میشود فهمید تا کجا باید بار گذاشت و کجا باید کشید بیرون و طرف را ول کرد به حال خودش تا پلاستیک و تسلیم نشود.
به نظرم دو واحد اجباری مقاومت مصالح باید گذاشت تنگ وصایا و تنظیم خانواده و جفتگیری و اخلاق یک و دو و الخ. برای همهی رشتهها. حتی کسانی که مترجمی سواحیلی میخوانند. تلفات روحی جامعه کم میشود. آدمها یاد میگیرند چطور با هم رفتار کنند. چقدر فشار بیاورند. کی فشار ندهند. کجا فشار بدهند تا آدمهای دیگر الاستیک باقی بمانند و دوباره بتوانند به نهاد خودشان برگردند.
پینوشت کنم که تا این ثانیه ربطی بین حرف و عکسم پیدا نکردم. اما شک ندارم یک ارتباطی حتما این وسط هست.