یک پُلی ته ایالت نیویورک ریخته. بعد از سی و دو سال. کارشناس محترم هم گزارش داده که دلیل ریختن پل fatigue است. سر تا ته علم مقاومت مصالح هیچ چیز جذابی ندارد الا همین مبحث fatigue . خستگی سازه در اثر بارگذاری متناوب. هیچ کدام از این بارگذاریها به تنهایی از توان سازه خارج نیست. اما همین متناوب بودنشان است که خستهاش میکند. طاقتش تمام میشود و میریزد. این دقیقا همان دلیلی است که بیشتر ما آدمها بابتش میمیریم. بابت فَتیگ. بابت تکرار بارهای کوچکی که تمام نمیشوند اما تمام میکنند. ما عمدتا از خستگی میمیریم. فقط اشکالش این است توی گزارش مرگ هیچ کس نمینویسند دلیل مرگ خستگی. بالاخره یک روز علم مقاومت مصالح را باید پیوند بزنند به علم پزشکی قانونی.
این زن هم از خستگی، جلوی چشم من مُرد. به مدت دو ساعت. روی چمنها، زیر آفتاب اکتبر.