۱۹

جبر زمانی حکم می‌کند که عید را تبریک بگویم. بدتر از آن جبر مکانی است که مجبورم کرده تا این تبریک را توی فیس‌بوک بنویسم. حالا جبرهای دیگر بماند. اهل فرستادن ایمیل‌های کتره‌ای و تولید انبوه هم نیستم. قبلا بودم اما خودم متنبه شدم و توصیه می‌کنم شما هم نکنید. خیلی ضایع است. اول خواستم عکس کاورم را بکنم حاجی فیروز با یک “نوروزتان مبارک” نستعلیق ِ رنگین‌کمانی. بی‌دردسر. اما بعد تصمیم گرفتم تولید محتوا کنم. یک نوشته بلند و بالا بنویسم و دور همی عید مبارکی کنیم. مزیت نوشته بلند این است که هیچ کس تا ته آن را نمی‌رود و از یک جایی به بعدش دست نخورده باقی می‌ماند. عین کامیونِ بار تریاک. چهار کارتن اول را مربای بالنگ می‌چینند و پشت آن را جنس مرغوب. مامور تا همان چهار کارتن اول را حوصله می‌کند و بعد بی‌خیالی طی می‌کند. ما هم هر چه حرف قاچاق داریم جاساز می‌کنیم وسط‌های هجده چرخ اینجا.
نوروز مبارکی را نباید بدهند دست آدم‌هایی که ایران نیستند. گند می‌زنند به شادی و سرور (به معنای عام و نه خاص). عین زنِ حامله بوی عید که زیر دماغ‌شان می‌خورد، تهوع می‌گیرند و نوستالژی قی می‌کنند وسط سفره هفت سین.حالا انگار تا روزی که ایران بوده‌اند چه گلی سر سفره آورده‌اند. خودِ من. عزیزتر از جانی اسم عمه لیلا را آورد، من این طرف دلم رفت. انگار عمه‌ی خودم است. انگار سر ِ عشق عمه لیلا بوده که الان اینجا هستم. بیست تومانی شق و رق لای قرآن و سبزه و سنجد و سمنو و بوس و ماچ و بغل و لیس و سیزده روز علافی و سیزده‌بدر و الخ که بماند.
خلاصه ماجرا اینکه، هشت سال ندیدیم این بساط را و امسال هم روی آن. اما سبزه سبز کردیم، سنجد خریدیم، چهار تا ماهی را هم قرار است بدبخت کنیم و بیاندازیم توی تنگ تا نیم ساعت بعد از سال تحویل جسدشان را بدهیم گربه همسایه بخورد. حیف نان‌ها زود می‌میرند. گربه‌ی همسایه فرنگی است و فرق ساردین و گلدن فیش و کوسه را نمی‌فهمد. سمنو هم نمی‌خریم، خودمان درست می‌کنیم. چرخ گوشت دستی و گندم و زور بازو و عرق جبین. خوردن دارد. عرق را نمی‌گویم. سمنو منظور بود.
پرت شدیم از موضوع. فقط خواستم نوروز را تبریک بگویم. نمی‌گویم عیدتان مبارک تا برنخورد به ناسیونالیستهای دو آتشه‌ی سبیل چخماقی. از همین‌هایی که به جای سلام می‌گویند، درود. پس نوروزتان پیروز. امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید. گو اینکه دست من نیست و امیدوار باشم یا نباشم، ته ماجرا همانی می‌شود که قرار است بشود. پس خوش باشید و هر کیفی دلتان می‌خواهد بکنید. اصلا فکر کنید چهاردهم قرار است دنیا تمام شود.