۲۵

این آدم‌های حباب ساز را باید زد توی کله‌شان. چوبشان را می‌کنند توی آب و صابون و فوت می‌کنند. همه هنرشان همین است. می‌شود حباب و بچه‌های خنگ و ساده می‌افتند دنبالشان. مثل بزغاله‌های چموش ِ توی علفزار که دنبال پروانه می‌دوند و جفتک می‌زنند. آخرش هم حباب می‌پکد توی صورتشان و تمام. دوباره روز از نو روزی از نو، به دنبال حباب بعدی. بالاخره یک روز یقه یکی از این بچه‌ها را می‌چسبم و می‌گویم«احمق، ندو دنبال حباب. هیچ چیز توش نیست. باده همش. برو دنبال یه چیز بدرد بخور تر. مثلا بستنی.»
اگر یکی توی بچگی همین را به ما می‌گفت و منع حبابمان می‌کرد، حالا وضعیت همه بهتر بود و می‌دویدیم دنبال چیز‌های بدرد بخور تر.
عکس را هم یک جایی گرفته‌ام دیگر. چه مهم است؟ حباب را بچسبید.

20140413211641_img_2046