آقای کدکنی عزیزم! یادتان هست گفته بودید که:
«طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر
این هم نشان ما : یک سو خلیج فارس، سوی دگر خزر».
دورتان بگردم، شعر قشنگی است اما چرا آدرس دادید؟ به جای اینکه دست شادی را توی دستمان بگذارند، نرهخری به نام ملال را گذاشتند توی کاسهمان. این روزها استراتژی زندگیمان جستجو برای شادی نیست بلکه فرار از ملال است. فرار از این نرهخر سمج. بین فرار و جستجو خیلی فرق است. اصلا فرقش را توی چشمهایمان هم میتوانید ببینید. بیزحمت بار دیگر آدرس ندهید. یا آدرس اشتباه و دو کوچه بالاتر بدهید. یا اصلا آدرس کشورهای دیگر را بدهید. ما شادی نمیخواهیم. همینکه ملال نباشد کفایت میکند. باشه شفیعی جان؟