بزرگترین خوبی باندپیچی بودن دست آدم این است که خیلی نمیتواند چیزی بنویسد. درست مثل آدم وراجی که دندانش را بکشد و نتواند حرف بزند. اینها همه موهبت است. آدم مجبور میشود بیشتر بخواند و گوش دهد. دقیقا همین اتفاقی که سه روز پیش افتاد. رئیسجمهور یک کشور، مقام نظامی کشور دیگری را در کشور سومی منفجر کرد. همین یک خط آنقدر پیچیدگی دارد که آدم عاقل، قبل از هر اظهار نظری باید یک هفته فکر کند تا بفهمد چی شد که اینطوری شد؟
اما ما یک دقیقه هم فکر نکردیم. شدیم چند دستهی کاملا مقابل. چشمهایمان را بستیم و چاک دهانمان را باز کردیم و هر چه را که بلد نبودیم ریختیم روی دایره. ماجرا شده مثل مسابقهی طنابکشی که قرار نیست به هیچ تقاهمی برسد. فقط همه زور میزنند تا برنده بشوند و عنوان برنده را بگیرند. ما بازوهای قوی و زبان اغواگر و قانع کنندهای داریم که افتاده در خدمت احساساتمان و نه دانشمان. الگوی عقیدههایمان شده احساساتمان. تقصیر ما هم نیست. منبع درستی نداریم. تنها منبع حرفهایمان رسانه است. آمریکا بر اساس فاکس و ایران براساس فارس. همان که شاعر میگوید: اخبار، اخبار را میگوید تا خبرها را پنهان کند. فکرهایمان را تعلیم میدهند.
شدهایم مثل نجات غریقی که نجات غریق بودن بلد نیست. منتظریم یکی توی آب فریاد بزند. سراسیمه و بدون فکر میپریم تو آب و سوار موج احساسات میشویم. فکر هم نمیکنیم که نجات دادن لزوما تخصص ما نیست. موجسواری و شلوغکاری هیچ فایدهای ندارد.
شدیم مثل یک تفنگ پر از فشنگ که ضامنش زنگ زده است و با هر نسیمی بدون هدف شلیک میکند. اینکه یکی را با این وضعیت کشتهاند نه شادی دارد و نه غم. صرفا ترس دارد.
نهایتا نتیجهی همهی این اتفاقات شده عشق و نفرت و تعصب کور، بابت بیدانشیمان. چند نفر از ما با اطمینان میتواند شرایط پیچیدهی امروز را علمی و با ادله تشریح کند؟ بدون اینکه از احساساتش کمک بگیرد؟ انگار کسی بخواهد از ظاهر یک پردازشگر کامپیتور، کارکرد آن را توضیح بدهد. تنفر از جنگ هم ترسناکتر است. جنگ تاریخ شروع و پایان دارد. اما تنفر ندارد بیانتهاست.
زحمت فکر کردن را سپردهایم دست دیگران و فقط وظیفه دندان نشان دادن را به عهده گرفتهایم. کاش حرف زدن کنتور داشت. کاش هر کسی برای هر حرفی مجبور بود مثل مقالههای علمی، منبع و مرجعش را هم بنویسد. شاید اینطوری کمتر حرف میزدیم. بیشتر گوش میدادیم. کمتر متنفر میشدیم. بیشتر فکر میکردیم. کم هزینهترین راهکار خارج شدن از بحران، فکر کردن است. هیچ سیاستمدار وهیچ رسانهای بیغرض نیست. هیچ کجای دنیا.
تنفر و عشق کور ترسناکترین خصلت ماست.